همیشه مینالم ، همیشه توی این فکرم که چرافلان اتفاق اونجوری که من میخواستم نشد،یا اگر
فلان اتفاق بیفته چه ها که نمیشه . اما خیلی کم اتفاق میفته یه نگاه کاملی به گذشته بندازموببینم
چی بودم و چی شدم . چه پیشرفتهایی که داشتم و قدرشو ندارم . خدایا می دونم که اصلا بنده
خوبی نیستم خیلی قولها بهت دادم ، خیلی عهدهایی که باهات بستم و بهشون وفا نکردم ، ولی
خیلی خوشبختم . خیلی خوشبختم که تورو دارم . ا تموم بد خلقیام ، با تموم کج رویهام ،با تموم
بی معرفتیام ، خدایی دارم که آخر معرفته ، آخرگذشته و آخر آخرشه . خدایا درمقابلت فقط یه
چیز دارم که بتونم رو کنم اونم یه کوله بار شرمندگیه . خیلی شرمندتم .
***هیچ لذتی ارزش قهر خدا را ندارد ***
_________________________________________________________________________
با خودم فکر می کردم چه خوبه که تو مثل ما نیستی
چه خوبه که تو منو با چوب خودم نمی رونی
چه خوبه که تو تلافی کردن بلد نیستی
چه خوبه که همیشه گذشت می کنی
چه خوبه که تو هزار و یک اسم داری و با هر اسمت هزار و یک امید به دل آدم می تابونی
چه خوبه که تو مهربون ترینی
چه خوبه که تو بیش از خودم به فکر منی
چه خوبه که تو همیشه به یاد منی هر چند من اکثراَ از یادت غافلم
چه خوبه که تو نعمتهاتو ازم نمی گیری هر چند که من شکرشون رو به جا نمیارم
چه خوبه که تو همیشه برای من وقت داری هر چند من هیچ وقت برات وقت ندارم
چه خوبه که تو همیشه گوش به زنگ صدای منی هرچند که من هیچ وقت صداهای تو رو نمی شنوم
چه خوبه که تو همیشه وهر لحظه منومی بینی هرچند که من هیچ وقت وهیچ جابهت توجهی ندارم و حتی خودم رو به ندیدن می زن
چه خوبه که تو خدایی هرچند که من فقط اسمم بنده ست اما بویی از بندگی نبردم و جز سرکشی کاری یاد نگرفتم و رسم و رسوم بندگی رو فراموش می کنم
خدایا شکرت که « تو » خدایی و راه و رسم خدایی رو خوب می دونی.
خدایا شکرت که گاهی این دل سیاه و آلوده رو یه تکونی می دی و از زیر فرسنگها خاک و گرد و غبار بیرون میاری و متوجه خودت می کنیش
خدایا شکرت که ستار العیوبی
خدایا شکرت که بنده های عاصی و فراری رو بازم می پذیری
شبهای قدر داره میرسه و می خوام این دل سیاه رو به پیشگاهت بیارم تا خودت نظری بهش بندازی
منتظرم باش
میام پیشت
همین شبا
منتظرم باش
راستی... می دونی خیلی وقته بهت نگفتم دوستت دارم؟
اما می دونی که
خیلی دوستت دارم خداجون